مردم بلوچ یکی از اقوام بزرگ ایرانی تبار ،ساکن درایران،پاکستان وافغانستان هستند. مردم بلوچ به زبان شیرین بلوچی سخن میگویند، که یکی از زبانهای شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی است. بیشتر مردم بلوچ، مسلمان و اهل سنت هستند.
برخی منابع جمعیت مردم بلوچ را در حدود ۵ میلیون تن برآورد کردهاند. که به طور تخمینی ۳ میلیون تن درپاکستان، ۱ میلیون تن در ایران، ۲۰۰هزار تن در افغانستان، ۴۱۰ هزار تن در عمان، ۲۲۰ هزار تن در امارات، و سایر آنان در تاجیکستان و ترکمنستان و دیگر کشورها زندگی میکنند. همچنین برخی دیگر از منابع جمعیت بلوچها را ۱۰ میلیون تن تخمین زدهاند.
نخستین ظهور بلوچان در آثار تاریخی در کتاب حدودالعالم (۹۸۲م/۳۷۲ق) و نیز در مقدسی (حدود ۹۸۵/م/۳۷۵ق) با نام بلوص است.† در شاهنامه ذکر مسکن این قوم در حدود شمال خراسان امروزی آمدهاست. در کتابهای جغرافیائی از این قوم (همراه با طایفه کوچ - یا قفص) در حدود کرمان یاد میشود. پس از آن بر اثر عوامل تاریخی این قوم به کنارههای دریای عمان رسیده و در همانجا اقامت کردند.
سرزمین مردم بلوچ، معروف به بلوچستان است که میان کشورهای پاکستان، ایران، و افغانستان تقسیم شدهاست. بیشتر مردم بلوچ در ایالت بلوچستان پاکستان، استان سیستان و بلوچستان ایران، و استانهای قندهار و نیمروز افغانستان زندگی میکنند. گروهی از بلوچان ایران نیز در کرمان، خراسان، هرمزگان، لارستان، و سیستان زندگی میکنند. همچنین بلوچها در کشورهای عربی (به ویژه عمان و امارات) و جنوب غربی پنجاب سکونت دارند. بعضی مهاجران بلوچ در جستجوی کار و کسب معاش، به گرگان و حتی ترکمنستان هم رفتهاند و در آن نواحی ساکن شدهاند.
در یک دوره از تاریخ حکومت بلوچستان در دست سه گروه بود:
سراوان، زاهدان و خاش در دست بارکزهی های سراوان بود.حکومت ایرانشهر، نیکشهر بمپور لاشار در دست قوم باشنده، لاشار بود (امیری - میرلاشاری - باشنده - قوم دانش).حکومت بخش جنوبی بلوچستان در دست خوانین سرباز بود که شامل قبیلههای (ملازهی - درازهی و صفرزهی) میباشند. بلوچ به چندین طایفه تقسیم میشوند.
الگو:ایرانشهر>برهانزهی- کلکلی برهانزهی-سنجرزهی-نایگونی-بامری-بیجارزهی<<لاشاری(میرلاشاری-امیری-دانش-بلوچی-)سرباز(ملازهی-بلوچی-درازهی-صفرزهی)کرد (کُرد-میربلوچزهی-سهرابزهی )قسمتهای شمال یبلوچ زهیریگ ینهتانی
ناروئ ی براهوی یشه بخشکیان ییارمحمد زهی (شهنوازی)گمشادزهیهمچنین این قوم دارای ۳۸تیرهاست که مهمترین آنها عبارتند از: تمندانی (تفتان) نتوزهی(میرجاوه لادیز جون آباد)، گنگوزهی(گزو پشت کوه)، حسین بر(گشت سراوان جالق)، میرکازهی(اسکل آباد)، زنگی زهی(سراهی خاش)، بهادرزهی(سازینک)، جری زهی (زاهدان)، میربلوچزهی(نازیل میرآباد)، شنبه زهی، شه کرم زهی میباشد. که در مرکزیت خاش و مناطق میر جاوه گوهرکوه میباشند.
طایفه (اجباری) که در پاکستان وایران هستند، که اکثریتشان در زاهدان ایرانشهر وروستای چاه احمد است اما تمرکزشان در روستای ناگت (الله آباد استخرو) میباشند.
کشانی، این تیره نیز بیشتر در شهر زاهدان یا زابل زندگی میکنند و جمعیت بیشتر ان نیز در کشورهای همسایه از جمله: پاکستان - افغانستان - ترکمنستان و روسیه زندگی میکنند
این اطلاعات مربوط به طوایف ساکن بلوچستان شمالی (سرحد) می باشند.
طوایف ساکن بلوچستان جنوبی (مکران): متعاقبا تکمیل خواهد شد
وجه تسمیه بلوچستان
از بلوچستان در کتابهای تاریخ به نام مکران یاد میشدهاست. بلوچ اسم قوم و ستان به معنی جا و مکان است. در معجم البلدان حدود اربعه ی مکران که در اصطلاح تاریخ جدید بلوچستان نامیده میشود چنین نوشته شده است.
"هذه الولایة بین کرمان من غربیها، و سجستان شمالیها و البحر جنوبیا و الهند فی شرقیها[نیازمند منبع]""این ولایت در میان کرمان از جانب غرب و سیستان از جانب شمال و دریا از سمت جنوب و هندوستان از طرف شرق قرار دارد[نیازمند منبع]"پس از نفوذ انگلیسها، مورخی دیگر برای تکمیل معجم البلداندو جلد دیگر (جلد ۹ و جلد ۱۰) را به آن اضافه کرد. او در صفحه ۱۴۵ از جلد دهم حدود بلوچستان را بدین قرار ثبت کرده است:
"بلوچستان سرزمینی از بلاد آسیا است در شمال آن افغانستان، در شرق سند، در جنوب اقیانوس هند، و در غرب بلاد فارس قرار دارند."
صاحبمعجم البلدان می نویسد: "مورخان نوشته اند که مکران را بدین وجه مکران می گویند که در آن مُکران بن فارک بن سام بن نوح، برادر کرمان، رحل اقامت افکند و آن جا را وطن خویش قرار داد. و این واقعه زمانی رخ داد که زبانهای مختلف در بابل از یکدیگر جدا و مستقل شدند."[نیازمند منبع]
در کتاب جغرافیای خلافت مشرقی (صفحه ۴۹۴) تحت عنوان استان مکران نوشته شده است:
"ازعمدهترین محصولات کشاورزی مکران شکر بود و یک نوع شکر سفید که عربها به آن فانیذ می گفتند، در همین جا تهیه و به مقیاس زیاد به ممالک همجوار صادر می شد."[نیازمند منبع]مهمترین مرکز تجاری مکران بندرتیس در ساحل خلیج فارس و پایتخت آن فنزبور و یا پنجگور بود. بنابه گفته مقدسی در قرن چهارم هجری در بنجبور (پنجگور) یک قلعه قدیمی وجود داشت که دور تا دور آن خندق حفر کرده بودند. در چهار طرف شهر نخلستان بود و شهر دارای دو دوازه بود. یکی دروازه ی تیس که به جانب جنوب غربی باز میباشد و از آن جاده ای به سوی بندر خلیج فارس، یعنی تیس کشیده شده بود. دیگری دروازه ی طوران که به سمت شمال شرقی گشوده می شد و از آن جاده ای به بلاد طوران منتهی می گشت و مرکز توران قزدار (خضدار) بود. آب شهر به وسیله کانالی تامین می شد>
نظرات شما عزیزان: